15- باز باران!
دوشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۹ ب.ظ
باران،
زمزمه ی خیس خیابان ...
چترهای بسته
شیطنت قطره ها ...
دلی که یاد شده،
ممنون، باران.
پ.ن1: ممنون که دلتنگی ها را حواست هست. آن هم از آن نوع هایش! ممنون که آمدی و خدا رو شکر.
پ.ن2: و می دانم که این دلتنگی ها یکی، دوتا نبوده! و حواسم هست که "هر کس از ظن خود شد یار من ..." ولی باز هم ممنون :)
پ.ن3: از دیشب و نیمه شب و سحر و صبح زود این پست گیر کرده بود. کجایش را نمی دانم؟!؟ هنوز هم گیر است!!! نشد آن چیزی که می خواستم. ولی حسم خوب است . . .
نکته نوشت: شاید بعدا در این مکان عکسی درج شود!
۹۴/۰۴/۲۹