18-اولیش اینجا، "مامور"! کلید خورد.
---------------------
بخشی از فصل اول:
اما خواننده عزیز بدان و آگاه باش که در نوشتن خاصیتی هست که در گفتن نیست. وقتی قلم به دست میگیری – چه نویسنده باشی چه نباشی – قلم خواصی دارد که آن خواص را به تو – چه بخواهی چه نخواهی – منتقل می کند. برای اینکه قلم صاحب دارد و مثل هر چیز دیگر این دنیا حساب دارد. برای همین است که نویسنده ها وقتی می نویسند، یک جور آدمند و وقتی نمی نویسند و مثل ما اسیر زندگی روزمره اند، یک جور دیگر. و معمولا از سطح توقع ما پایین تر، چرا که وقت نوشتن از خود دورند و به صاحب قلم نزدیک.
جالب است بدانید که صاحب قلم به اندازه ی دنیا و به اندازه ی همه ی آدم هایی که هوسی از نوشتن در سر دارند، در جهان منتشر است و درست برابر با قد و قامت هر نویسنده ای به خود هیات می گیرد.
"کتاب مامور _ علی موذنی_کتاب نیستان"
اقای موذنی نمی دانم موقع نوشتن مامور به چه فکر می کرده اید و کجاها ولی شاید ناخوداگاهها جایی خیلی دور با هم تقاطعی ایجاد کرده اند و یا خیلی ساده از کنار هم گذشته اند. فقط رد شدند!!! و الان اینجا اینگونه بازخورد کرده اند!
حس های خوبی داشتم موقع خواندنش و ممنون .
جاهایی هم بود که نثرش را با ذهنم تطابق دادن سخت بود.
ولی
واقعا از خواندنش لذت بردم. جاهایی بود که می توانستم ایلیا را در خود
ببینم و جاهایی هما را می توانستم درک کنم. حتی جاهایی هم اقای عبادی !
موقع خوردن چای و گز ایلیا و اقای عبادی به شدت در خودم می دیدم طلب چای را. ولی موقعیتش نبود و حسرتش ماند.
و جایی هم بود که منزجر شدم از تفکرات شومی این چنینی، صفحه اش را به یاد ندارم...
و البته این کتاب از آن دسته کتاب هایی بود که دفتر یادداشتم موقع خواندن همراهم بود و در ان پر است از جملات و تکه هایی که ذوست می داشتم و ممنون.
--------------------------------------------------------------------------------------
بخش هایی از کتاب:
بخشی از فصل اول:
اما خواننده عزیز بدان و آگاه باش که در نوشتن خاصیتی هست که در گفتن نیست. وقتی قلم به دست میگیری – چه نویسنده باشی چه نباشی – قلم خواصی دارد که آن خواص را به تو – چه بخواهی چه نخواهی – منتقل می کند. برای اینکه قلم صاحب دارد و مثل هر چیز دیگر این دنیا حساب دارد. برای همین است که نویسنده ها وقتی می نویسند، یک جور آدمند و وقتی نمی نویسند و مثل ما اسیر زندگی روزمره اند، یک جور دیگر. و معمولا از سطح توقع ما پایین تر، چرا که وقت نوشتن از خود دورند و به صاحب قلم نزدیک.
جالب است بدانید که صاحب قلم به اندازه ی دنیا و به اندازه ی همه ی آدم هایی که هوسی از نوشتن در سر دارند، در جهان منتشر است و درست برابر با قد و قامت هر نویسنده ای به خود هیات می گیرد.
او لطیف و نامرئی است، مگر به اذن خداوند بخواهد به چشمی درآید، که اگر درآید، آن وقت تو هیچ قلمی را پیش از آن که وضو داشته باشی، به دست نمی گیری و از شوق حضور او قلم را به نمایندگی صورت او می بوسی.
***********************************
بس که عجولید! حتما می دانید عجله سلاحی است در دست شیطان که آن را به جان آدمیزاد می اندازد تا تحقیرش را به چشم ببیند.
ص21
************************************
"کتاب مامور _ علی موذنی_کتاب نیستان"
پ.ن: از این پس کتاب هایی را که می خوانم و دوستشان دارم یا موردی دارند که می خواهم بنویسمشان اینجا مکتوب می شود :)