20- حافظه کوتاه مدت و الزایمر و فراموشی دست در دست هم!
شنیده بودم خانم ها از سن 30 سال به بعد الزایمر می گیرند ! آن هم نه از یک منبع موصق(؟) که از همین کل کل های زنانه مردانه!!! که اهمیتی هم ندادم... ولی حالا در سن بیست و چند سالگی مگر می شود از الزایمر سخن گفت؟؟؟
موضوع کمی ترسناک می شود وقتی حافظه ات یاری نمی کند تو را. مخصوصا آن کوتاه مدته. در حد چند دقیقه جوابت می کند و سرگردان ...
ترسناک تر وقتی می شود که از کنار جدول های خیابان راه می روی نه از پیاده رو – یک نوع سادیسم محسوب شود شاید، ولی ما می گذاریم پای علاقه های "همینجوری دلت میخواد" - و دقیقا یادت می رود که باید از کنار خیابان راه بروی نه از وسطش! – البته راه رفتن وسط خیابان هم یکی دیگر از علاقه های "همینجوری دلت میخواد" است ولی هنگامی که خلوته خلوت است مثل ساعت های 4و 5 صبح نه وسط شلوغی و بدو بروها – بعد ویراژ یک ماشین از کنارت یادت می آورد که وسط خیابانی....
می خواهی این وضعیت را تغییر دهی و از چند بار مرور کردن خودت را خلاص کنی. راحت بگویم می خواهی یکجورهایی مطمئن شوی همه ی اینها از دلمشغولی و ذهنمشغولی است. سوار اتوبوسی می شوی که فقط برای یک لحظه تابلوی مقصدش را دیده ای و بر هوس دوباره دیدن و پرسیدنت پا می گذاری. درست در وسط کشمکش های ذهنی ات راه را از مسیر دیگری می رود. کله ات داغ می کند یعنی راستی راستی حافظه تعطیل؟؟؟؟؟؟ سر کج می کنی از کسی مقصد اتوبوس را می پرسی، او بیشتر از تو گیج می زند ظاهرا !!! از کسی دیگر می پرسی. مقصد تو را می گوید. می گویی پس این مسیر ؟!؟! می گوید راه اصلی را بسته اند مگر نمی دانی؟؟؟ و تازه یادت می آید که مدتی هست که این مسیر را نیامده ای ....
و آخر سر هم نمی فهمی آلزایمر در بیست و چند سالگی ؟؟؟؟؟
پ.ن: همه ی اینها در صورتی است که فکر می کنی شماره ای را که فقط دوبار شنیدی را ممکن نیست یادت باشد ولی دستت که به شماره ها می رود، درست می گیری!!!o_O
والا ما که حواس مون هر جا پرت میشه یه عده همیشه در صحنه هستن میگن ع ا ش ق ی :)) فکر کنم وقتشه دیگه عاشق بشم منتظرن :| حالا باران جان ع ا ش ق ی خواهر من ؟! رو راست باش :))