36- یک اتفاق ساده
اصلا پست قبل را بی خیاااال
عادت دارم قبل از پست جدید، پست قبلی ام را مروری کنم
ولی این بار نه!
یک بهانه ی کوچک برای خوشحال بودنم پیدا کردم همین لحظات صبحگاهی
نگه اش میدارم و خوش می مانم
همین سرازیر شدن حجم تبریکات دوستانی که یادت هستند
همین دو کلمه ای
"تولدت مبارک"
خوب است، لذت دارد
متشکرم دوستان . . .
از انجایی که پست قبلی طعم خوبی نداشت و شریکش شدم با شما
این خوشمزه امروز هم شریک با شما
یر به یر :)))
پ.ن: کسی می گفت "با خوشی های کوچک که شاد شوی، غم های کوچک هم زود ناراحتت می کند، نه زود شادشو، نه زود غمگین" ولی من می گویم ادم با همان غم و شادی های کوچک سرش گرم باشد بهتر از این است که مدت ها بی خیال و بی خوشی و بی غم سپری کند و ناگاه غم بزرگی سرازیر شود! اوردوز می کند خب!
پ.ن2: "خوشبختی دیدن همین چیزهای کوچیکه" (شبه دیالوگی از فیلم طلا و مس)
پ.ن3: "غمتان که زیاد شد، زیاد استغفار کنید" (حضور ذهن ندارم، نه جمله کاملش را و نه منبع اش را)